«شعر امام زمان»
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
نظرات شما عزیزان:


وقتی که آسمان ز غمت رنگ میشود
مولا برای دیدن یک لحظه ی رخت
دستم به ریسمان دعا چنگ میشود
هر صبح جمعه از غم عشقت به ندبه ام
هر چند طول هفته دلم سنگ میشود
یک روز با تو ٬ روز دگــــر با غریبــه ها
در من همیشه بر سر تو جنگ میشود
بس طرح تازه می کشم از روی ماهتان
صبح ولادتت همه پر رنگ میشود
اما ز عصر نیمه ی شعبان که بگذرد
ذهنم اسیر فتنه و نیرنگ میشود
افسوس می خورم که زبان و دلم دوتاست
با یک نگاه ٬ هر دو هماهنگ میشود
پرسی ز من ؟ که با غم دوری چگونه ای؟
آقا دلم برای شما تنگ میشود
پاسخ:ممنون که امدید