زمستان بود وجوجه های کلاغ غذا نداشتند
کلاغ نا گزیر گوشت خود را می کندبه جوجه هایش می داد
بهار شد وکلاغ مرد وجوجه هایش گفتند جه خوب شد که مرد
خسته شدیم از این غذای تکراری
این است واقعیت تلخ زندگی
نظرات شما عزیزان:
سارا 

ساعت9:46---16 تير 1393
خیلی قشنگ بود
پاسخ:باز هم بیا زهرا جون
پاسخ:باز هم بیا زهرا جون
Kh 

ساعت4:09---14 تير 1393
برایتان رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود...
برایتان آرزو میکنم که دوست داشته باشید
آنچه را که باید دوست بدارید
و فراموش کنید
آنچه را که باید فراموش کنید...
برایتان شوق آرزو میکنم..
آرامش آرزو میکنم...
پاسخ:باز هم نظر بگذارید
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود...
برایتان آرزو میکنم که دوست داشته باشید
آنچه را که باید دوست بدارید
و فراموش کنید
آنچه را که باید فراموش کنید...
برایتان شوق آرزو میکنم..
آرامش آرزو میکنم...
پاسخ:باز هم نظر بگذارید
حكيمه 

ساعت22:03---13 تير 1393
ههههههههيييييييييييييييي روزگار
پاسخ:ممنون
پاسخ:ممنون
Kh 

ساعت9:27---13 تير 1393
هديه روز جمعه
هوا اینجا پر از گرد است انگار
همیشه قحطی مرد است انگار
بیا اقا که بی رویت همیشه
هوای جمعه ها سرد است انگار
" اللهم عجل لولیک الفرج"
پاسخ:ممنون که سر زدی
هوا اینجا پر از گرد است انگار
همیشه قحطی مرد است انگار
بیا اقا که بی رویت همیشه
هوای جمعه ها سرد است انگار
" اللهم عجل لولیک الفرج"
پاسخ:ممنون که سر زدی